۲۰ تیر ۱۳۸۹

به یاد تمام بیست و دو سالگی هایمان

ما را به خاطر آور
ما را که تازه جوانانی بیست و دو ساله بودیم
شور عشق در سینه داشتیم و
سینه به خاک سپرده ... مردیم
ما را به خاطر بیاور
ما را که سینه سرخانی خنیاگر بودیم
و ده به ده
نه در آسمان و نه در کوهسار و نه بر شاخسار
که در بازار
پیش از آن که آوازه‌خوان شویم
بر شاخه تکیده بر تکیه‌گاه خویش
جان واسپردیم
به خاطر دارم پیامتان را و سرنوشتتان را
که همیشه از گذرگاه خاطرم در گذر است
آوازهای صامت سینه‌سرخان سینه بر سیخ
تجسد آرزوهای بیست و دو ساله‌های سینه بر سنگ
که از تکرار یادشان شاید
پیش از آن که شاعر شوم
بیست و دو ساله می‌میرم

شهید عزت ابراهیم نژاد

۱ نظر:

bidarkhab002 گفت...

http://3panj.org/article.aspx?id=755
شهر آهنی
شهر سردخانه هایی که در آن مرگ تازه می ماند
قوادها
در میان جسدهای برهنه
در سردخانه های تو از کشتار روز حرف می زنند
آن قدر توی حرف هم دویده اند
که پاهایشان
بوی خون تازه می دهد
تهران در به در
که ستاره هایت را از تو گرفته اند
زیر سقف کدام آسمان
دوباره
ستاره هایت را
روشن می کنی؟