۶ مهر ۱۳۹۰

همای

نیمه شب با همای پرواز میکنم.
هر از چندی صدای آهنگی که نمیفهمی اش از پنجره به داخل اتاق سر می خورد و من و همای در بزم صدا داریم در سفر دوزخ باده می نوشیم.
بر خاک من از ساقه ی انگور بکارید.
 اینجا هم مینوشم به سلامتی همانی که در تهران به سلامتیش مینوشیدم.

هیچ نظری موجود نیست: