۱۸ آبان ۱۳۹۰

استانبول

واگن کهنه ی استقلال
در این شهر نیمه فرنگ
سوت می زند
و عشق
در ایستگاه
میان وان و آنکارا
سیگار می کشد

همه در حال رفتنند
ومردهای چمدانی
در آب ریشه می زنند

تمام سهم زن از استانبول
فرودگاهی بود که بدرقه اش می کرد



۲ نظر:

ناشناس گفت...

BLOG KHUBI DARI, MAMOULAN MIKHUNAMESH. BISHTAR BENEVIS. tq

مانی گفت...

زیبا بود.
ممنون که توی گوگل‌پلاسم معرفیش کردی :دی