۲۹ آذر ۱۳۸۴

۲۲ آذر ۱۳۸۴

how am I ?

من اینجا چه کار دارم ؟ نه جامو دوست دارم , نه کارمو , نه اطرافیانمو . نه عشقی , نه لذتی , نه حرفی . نه دست گرم دوست مانندی !
بارون میاد و دل من مثل فیلمهای قدیمیه لهستانی شده که بعد از ظهر یه جمعه پاییزی از شبکه یک نشون میده !
شدم مثل برگ چروکیده . یه غرغرویه زشت بد ترکیب که دائم میخواد جلب ترحم کنه . پاشو خودتو جمع کن ! ع

۲۰ آذر ۱۳۸۴

بردگي

من در بردگي كودكي نخواهم زاييد
تا اربابم
حيات
زندگي
و زايش را
چون كنيزي از مصر به دمشق
ببرد
يا چون غلامي
از شام به بلخ