۱۹ اسفند ۱۳۹۰

زیور مرد!

فکر میکنم به آن نقشه جغرافیای روی تنت که نداشتی
سنگی روی گور بچه ای که نداشتی
توی جزیره های سرگردانی چه کسی دستمان را بگیرد سیمین خانم؟

پ ن: زیور یک مخاطب شخصیست!

۱۷ اسفند ۱۳۹۰

Delete

الان که من نیستم شماره ایرانم رو از گوشیهاشون پاک کردن؟
الان تبدیل شدم به یک آی دی توی اسکایپ؟
از الان باید مونیتورها رو ببوسیم و بغل کنیم؟

۱۶ اسفند ۱۳۹۰

آقای خاتمی ممنون که رای دادی!


یکی از استراتژی های جنگی ایران در زمان جنگ ایران و عراق استفاده از دیوار گوشتی بود! فوج فوج جوانانی که الله اکبر گویان و به شوق شهادت تاوان نداشتن سلاح و پول و خواست نظام مقدس جمهوری اسلامی برای ادامه جنگ را دادند و نتیجه اش اول این شد که شهیدان زنده اند و در نزد خدا روزی شان را می گیرند و دوم هم اسمشان رفت روی کوچه پس کوچه های ما!
آقای خاتمی ! 
من ورودی دانشگاه در سال 78 بودم ! سال 78 یادت هست؟ دوران طلایی تریبون آزاد ها و سخنرانی ها و بهار پراگ ایران. سال روزنامه ها و مطبوعات و سیدخندان و گفتگوی تمدنها! 
ما گوشت جلوی توپ دولت امید بودیم. مایی که الان یا آواره غربتیم و یا ساکن اوین. ما هرزرفتگانی هستیم که یک فوق لیسانس ناقابل هم از ما دریغ شد! 
آقای خاتمی الان درگیر جشن ازدواج پسرت هستی. سرت شلوغ است. میدانی عماد تو داماد می شود و ما در اتاق های سرد شهرداری های کشور خاکستری دور از خانواده هایمان ازدواج میکنیم. 
عماد تو بچه دار می شود و ما اینجا باید از ماه ها قبل برای ویزای پدر و مادرهایمان التماس بکنیم. 
عماد تو شاید روزی از ایران برود آنوقت شاید کمی پدرهایی که پشت صفحه مانیتور پیر می شوند را بفهمی. میدانی چرا فریادم را سر تو میکشم؟
تو مارا گوشت جلوی توپ اصلاحات کردی از ما چه گوارا ساختی و خودت گاندی وار عمل کردی!
جاخالی دادی سید و ما با مغز به زمین خوردیم! 
کجا بودی؟
می دانی با اشک نوشتن و به خاک سپردن مردی که روزی برای 20 میلیونش هورا کشیدم چقدر درد دارد؟ به خدا اگر بدانی.  
تاوان گاندی ماندن تو را مایی دادیم که آواره شدیم. دوستی میدهد که شوهرش ده سال حکم زندان دارد. 
کجایی سید؟ کجای کاری؟ 


۱۱ اسفند ۱۳۹۰

الکی ها 1



وسط کافه ای ته پاساژ
هر هر خسته ی سه تا دختر
و یکی شان که کات هم کرده
حال آن دو تا از این بدتر