۱۴ مرداد ۱۳۸۸

صد قدم مانده به صبح



محمد صالح علا هم توی تنفیذ بووووووووود!
محمدِجان! داری به شرافت از دست رفته ات فکر میکنی یا سفره هایی که مغز جوانان ما در آن خوراک اژدها می شود؟
محمدِ جان! ما را به خیر تو امید نیست.
دیگر کنج کافه تئاتر من را نخواهی دید. دیگر آن راه پله نازنین را بالا نخواهم آمد و دیگر از پنجره به شاخه های درختان نخواهم نگریست و دیگر آرزو نمی کنم خانه ام را شکل کافه تئاتر تو در بیاورم.
ببخشید ولی دیگر پولم را به جیب نان به نرخ روز خوری مثل تو نخواهم ریخت.


۲ نظر:

leilak گفت...

ما نیز!!!
دوستان لباس شخصی پیرن رو شلوار عقیق به دست تشریف ببرند اونجا هر چی خواستند قهوه فرانسه بخورند

ناشناس گفت...

ساعت خواب!
محمد جان معتاد هم هست!