۱۵ فروردین ۱۳۸۶

فعلا......


برای مدتی که نمی دونم چقدر طول می کشه
...................................................................................خداحافظ همگی

پی نوشت :
حامد جان اصلا لوس نشدم . سورمه جان خودم هم میدونم دوباره بر میگردم . ولی احساس می کنم توی این شرایط تلخی که گرفتارشم توی این موج ناجوانمردانه ی سینوسی امید و نا امیدی شادی و غم و منی که تنهاییمو دست گرفتم و دوره افتادم بهتره که دوستان عزیزم رو درگیر تلخی و سیاهی این دختر بدی که تو وجودم داره جیغ میزنه و فحش میده نکنم . بهتر که شدم بر می گردم وقتی نارنج گل بده . اینجا هنوز زمستونه .


هیچ نظری موجود نیست: