۲۸ آذر ۱۳۸۶

آهاي روسري زرد




فرداي روزي است كه دست اهل و عيال را گرفته ايد و نه آنتاليا كه رفته ايد مثلا يك جاي پدر و مادر دار سفر . بعد خانم هوس كرده گوشه ي روسريش را كمي باد بدهد و آفتاب بخورد . نه ! اصلا برهنه نشده . فقط روسريش را برداشته . برداشتن كامل هم نه . شما و خانمتان به همه ي اصول نوشته و ننوشته پايبنديد و اصلا هم به خاطر اداره و اين جور جاها مانتوي گل و گشاد تن زنتان نيست . شما آدم درست و حسابي هستيد !
يكي مچتان را گرفته ! واقعا متاسفم . اگر از آن همكاري كه عكس خانم شما را براي همه دوستان مشتركتان اي ميل كرده و از جاهاي آنچناني رفتنان گفته و پياز داغ فراوان قضيه كه بگذريم بايد به خاطر مباركتان بياورم كه شما هم با لذت كشفي ارشميدس وار عكس خانم ليلا حاتمي را كه در يك فستيوال انداخته بود براي همه دوستان send to all كرده بوديد . ربطي ندارد ! خب درست است كه ربطي ندارد . مساله همين است كه ربطي به من و شما ندارد !
وقتي درست فكر ميكنم ميبينم ( كليشه تر از اين عبارت يادم نبود كه بنويسم !) : همه ي ما يك بنز ارشاد و يك ون كذايي توي ذهنمان داريم و هي مي چرخيم و هر كسي كه داشت تبرج مي كرد را سوار ميكنيم و مي بريم وزرا !
هيچ چيزي غير نمود باورهاي خاله زنكي ما در بيرون رخ نداده . ما به اندازه همان آقاي پليس مهربان كه شبها بيدار است ، زشت و غير انساني عمل مي كنيم .منتها ما براي چشم چرانيمان حقوق و اضافه كار نميگيريم .

هیچ نظری موجود نیست: