۶ مهر ۱۳۸۴

سه گانه

"شرم"
افساریست بر روح سرکشم
راست می گویی مادر
دخترت افسار گسیخته
"بکارت"
جامه ای بود که بر تنم سنگینی می کرد
به دورش انداختم
برهنه
در میان باد دویدم
"زنانگی"
نه زایندگی من بود
نه گیسوان بلندم
آن عطشی بود که به نوشیدن تو داشتم
مرد

۲۳ شهریور ۱۳۸۴

معشوق من

من معشوقم را در خیابان گم نکردم
در خانه
در اتاق خواب
در راه پله
در آغوشم بود که گم شد

۱۹ شهریور ۱۳۸۴

صدا کن مرا

برای اولین بار دارم فروغ میخونم . نمی ذونم چرا همیشه ازش فرار میکردم . شاید چون خیلی زنانه بوذ و حالا حس میکنم این زن چقدر غمگین بوده .دوستای خوبی دارم و زیاد بهم بد نمی گذره .