۲۸ اسفند ۱۳۸۴

زمستان

زمستان رفت
من رو سیاه تر از حاجی فیروز
که بود و نبودم برای تو مثل همان گریم روی صحنه بود
زندگی که رو حوضی نیست
دوستت دارم های من هم دیالوگ هیچ تئاتری نبود .
.
عیدت مبارک

۶ نظر:

ناشناس گفت...

زیبا بود

ناشناس گفت...

hamin dialoghaye koochak in zendegi ri misaze.... baz zibaa va ......SALE NO MOBARAK

ناشناس گفت...

salam nazanin...noirooz khosh...khosham oomad az in yeki...mesle hamishe ziba minevisi va taasir gozaar...manam be roozam ba ye matlabe kootah...bia

ناشناس گفت...

این روزها خیلی خوب می نویسی...خیلی.گرچه کمی غمناک تر از قبل...سال خوبی را برایت آرزو دارم.شکوفا باشی.(در وبلاگم حسابی ازت تعریف کردم)...سال نو مبارک

ناشناس گفت...

قشنگ بود.عیدت مبارک.من هم از خبر گنجی خوشحال شدم.

ناشناس گفت...

من را شاد کن بی ساز و تنبور
مرا شاد کن حتی با دروغ گفتن
برای شاد بودن این ارزان ترین هجا هایی ست که میشناسم