۱۵ فروردین ۱۳۹۲

چهارشنبه های غمگین من

چهارشنبه ها برای من روز غمگینیست. در چهارشنبه ها تاریخ خاورمیانه را میخوانیم. تاریخ معاصر را. این چهارشنبه فهمیدم هیچ چیزی از حقیقت جنگ ایران و عراق نمیدانم. از جنگ نفتکش ها نمی دانم. دانسته های من محدود به کلیات به درد نخوریست که به خورد مغز من داده اند.
به عنوان یک ایرانی ، کسی که در روزگار جنگ بزرگ شده باید می نشستم در کلاس و گوش میدادم به حرفهایی که نشانم میداد چه بر سر کشورم آمده و دقیق تر اینکه چه بر سر کشورم آوردند. استراتژی موجهای انسانی که هزارها سرباز ایرانی را به کام مرگ میداد چون سلاحی برای جنگیدن به روش ارتش مدن عراق نداشتیم. فرانسه و آلمان و امریکا را بار دیگر از نو می شناختم که  چراغ سبزی به وسعت تمام مرزهای من به صدام حسین دادند برای کشتن من و ما.
بی تدبیری های انقلابی های جوان را و وحشی گری ارتش عراق را.
این که عربستان چطور تمام قد در پشت عراق ایستاد و اینکه بریتانیا با مملکت من چه کرد!
به اینکه خمینی جنگ را هدیه الهی خواند در حالی که صدها هزار ایرانی هنوز هم از جنگ زخم خورده مانده اند. به این که چطور به عراق مجوز استفاده از سلاح های شیمیایی داده شد و این که چطور هشت سال تمام پول نفت را دادیم و اسلحه خریدیم و هم را کشتیم.
چهارشنبه ها انگار دست و پای من را بدود داروی بیهوشی با چاقو جلوی چشمهای وحشتزده ی ناباورم می برند. 

هیچ نظری موجود نیست: