۴ آذر ۱۳۸۷

اینجا مفتضح است. من به قدر علف شعور ندارم.


شلیک کن
هدف سیبل روبه رو زنی که ایستاده و از لای پاهاش خون شتک میزند روی سرامیک دستشویی . شلیک کن هدف سیبل روبه رو زنی که روی آسفالت از درد به خودش میپیچد . زنی که التماس میکند برای یک مسکن بیشتر. شلیک کن. رو به رو زنیست که مرفین توی رگهاش می دود و فشارش افتاده روی شش. شلیک کن روبه رو زنیست که بچه اش مرده. شلیک کن هدف سیبل روبه رو . زنی که مردها از روش رد می شوند و رد کف کفششان بدجور توی گرده اش کبود می شود. هیچ وقت با زنی که چیزی برای از دست دادن ندارد ...


هیچ نظری موجود نیست: