۱۸ مرداد ۱۳۸۸

شدرم

وبلاگ شِدرِم را راه انداختم که آلبومی باشد از وقایع ذهنی

۲ نظر:

ناشناس گفت...

" اعتراف مخملی "
بازجو مرا نکش
من برای زندگی نبرد کرده ام
پس برای زندگی
اعتراف می کنم ...
اعتراف می کنم که اعتراض من
به تقلبت تقلبی ست
( اصلا اعتراف می کنم رقیب هم
به تو رای داده است )
اعتراف می کنم از انتخاب تو
نصف نه که کُلّ ملتی
شادمان شده ست
( گاه کُلّ دشمنان
شاد می شوند )

اعتراف می کنم که نام تو
لایق شعارهای ملت من است
( بعدِ مرگ بر )

اعتراف می کنم که خون نجاست است
اعتراف می کنم که من مقصرم
دست های تو اگر نجس شده ست

اعتراف می کنم که سبز
رنگ جنگل است
و هر آنکه جز به نام تو
رای داده است
کوچک است
( ... میرزا کوچک است )

من برای زندگی نبرد کرده ام
پس مرا نکش
اعتراف می کنم که انقلاب من
( مثل گوشهات )
مخملی ست
***

FASAANEH گفت...

چه اسم قشنگی