وقتی دو نفر قرار میگذارند عاشق هم نشوند از ترس عاشق شدن نیست به خاطر امیدی است که به عاشق شدن دارند. خودشان را آتش می زنند و می گویند بیا قول بدهیم که نسوزیم و خوب معلوم است که سر آخر هم خودشان می سوزند و هم گوشه و کنارشان اگر چیزی باشد و بهشان بند شده باشد را می سوزانند. آتش که بالا گرفت خیال خام برشان میدارد که بگذار دور شویم از هم. همدیگر را نبینیم بلکه آتش را بشود با سردی دوری خواباند. اما جدایی خودش نفت می شود به دل آدمیزاد. اگر آتش گرفتند باید هم را سفت بگیرند و دور بشوند از بقیه که این آتش فقط خودشان را خاکستر کند نه اینکه جدا جدا هر کدام بروند و توی راه هم ازشان قطره قطره آتش بچکد توی زندگی دور و بری ها و هر کس که شاید بخواهد آبی بریزد.
۳ نظر:
مشکل "آن دنیایی که آن بیرون است" این است که به اندازه دل های ما شاعرانه نیست.
and now we are fire within fire, burning fast.....
خب بنظرم خیلی عذاب اوره خیلی
ارسال یک نظر