۱۸ فروردین ۱۳۸۸

یک پیاله شعر


صبحمان با این شعر مجتبی آبی شد:


کجای خنده من رنگ زعفران دارد؟

کجای قصه تنور است؟ بوی نان دارد


که باز "های" مرا "هوی" باد می­بلعد

سکوت فرصت نشخوار ، بیکران دارد

نباید از تو بگویم که باد می­دزدد-

- تمام ابر دلی را که آسمان دارد

غروب سایه ی موریانه ها تهوع شب

بدا به حال درختی که استخوان دارد

هیچ نظری موجود نیست: