۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۸

این خانه هنوز نا امن است


این خانه هنوز خانه ای نیست که بتوان توش شمعدانیهات را آب بدهی و برای بچه ات مادری کنی. این خانه هنوز خانه ای نیست که بتوانی زن بودنت را با روبان قرمزی بیارایی و موهات را دم اسبی ببندی و پرده ی سفیدی که دید روبه روی تو را کور میکند برداری.

در این هجوم یکباره ی غم و حس عمیق درد باید ادامه داد.

وقتی رکسانا نیستی که پاس امریکایی نجاتت بدهد سرت مثل دل آرا می رود بالای دار.

پی نوشت: میدانم که آن دختر احتملا آدم کشته. به بدترین شکل و بهترین شکل هم فرقی نمیکند.احتمالا جان یک آدمیزاد را گرفته. احتمالاحق حیات را از زنی دیگر سلب کرده. می گویم احتمالا چون تنها به دلیل اقرار خودش محکوم شد و بعد حرف خودش را پس گرفت. شواهد و اقاریر و مدارک چیزی را ثابت نکرد و اعدام شتابزده در هنگامی که فرصت دوباره ای به او داده بودند که رضایت یا گل دیگری به سر خودش بگیرد بعد از سپیده صبح و بدون حضور خانواده اش نشان میدهد جایی شدیدا می لنگیده.

خانم رکسانا هم درگیر مجموعه ای احتمالات شد! ولی با سلام و صلوات کشور را ترک میکنند و احتمالا هم به برکت خبر سازی گسترده جمهوری اسلامی آینده درخشانی هم در پیش دارند.


شاکیان روزنامه سلام

این را نوشتم در سه شنبه بیست و دوم اردیبهشت 1388ساعت10:52من باهار نارنج

هیچ نظری موجود نیست: