۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۸

گیر کرده ایم روی یک بعد از ظهر داغ و هی ...


خشونت بد نیست . انسان حرمت ندارد . بنگ بنگ بنگ

خارجی - ۱۳۵۶ - میدان ۲۴ اسفند
نزن برادر گلوله درد دارد . گلوله می دراند . گلوله می کشد . رحم کن به این شلال موی خرمایی که افتاده روی پیشانیم . رحم کن به چشم انتظاری مادرم . بزنی قاب می شوم می روم روی تاقچه ... مادر پیر می شود .

بنگ بنگ بنگ

خارجی - ۱۳۷۸- دانشگاه تهران

نزن برادر . گلوله درد دارد . گلوله می کشد . تن حرمت دارد .جان حرمت دارد .
فاصله ی بالکن تا کف زمین سیمانی خیلی زیاد است .

بنگ بنگ بنگ

خارجی - همینجا - همین نزدیکی

می زنم برادر . تا بدانی گلوله درد دارد . تا قاب بشوی بروی روی تاقچه خانه مادرت . تا همه فامیلت سهمیه بگیرند بروند توی همان دانشگاهی که توش مرا کشتی . می زنم برادر . می بینی گلوله درد دارد .


این را نوشتم در شنبه بیست و ششم اردیبهشت 1388ساعت20:53من باهار نارنج

هیچ نظری موجود نیست: