عشق در يك نگاه را
آسان میشود فهميد؛
چيزی كه معجزه است
عشق بين دو آدمیزادیست
كه يك عمر به هم نگاه كردهاند
اِيمی بلوم
۲ مهر ۱۳۸۵
۳۱ شهریور ۱۳۸۵
۲۹ شهریور ۱۳۸۵
مهر
آبان که بیاید تنم را به خزر می سپارم
زادنم با تابستان باشد
پاییز در آغوشم زرد نمی شود ؟
من که پر پر می شوم توی دستهات
پیچک هم که باشم به بالای تو می رویم
ماه هم که باشم
به اندام تو می تابم
به دوش می کشی هر چه خاطره را
دفنشان که می کنی رویش ارکیده می کاری
صدات خنکای صبح پاییز است
من نان گرم بگیرم
۲۳ شهریور ۱۳۸۵
ببخشید
چیزی از دلم گریخته
از صدام
و انگار کسی در قطب شمال دنبال یک تکه آتش بگردد برای دلش
از صدام
و انگار کسی در قطب شمال دنبال یک تکه آتش بگردد برای دلش
دنبالت می گردم
۱۶ شهریور ۱۳۸۵
صداقت
من منتظرت هستم
رک و راست بگویم
دیر کنی
می روم
من فرشته نیستم
انسانی هستم که عضلاتش درد می گیرد .
اشتراک در:
پستها (Atom)